محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

کوچولوهای مامانی

نی نی عقیقه شد

محمدحسین وارد بیست و چهار روزگی شد که بابا از دایی جون خواست یه بره شیطون و سالم برای نی نی بگیره. نی نی رو بردیم شهرستان و مامانی دعای عقیقه رو براش خوند و بعد به افتخار نی نی فامیلارو جمع کردند. نکته جالبش این بود که مثل داداشی مامان و بابا لب به گوشت عقیقه نزدند و مامان جون زحمت درست کردن قیمه برای خودش و بابایی و مامانی کشید. این عکس نی نی روز عقیقه است که هنوز مثل توتو می مونه ...
7 مرداد 1392

جریان اومدن نی نی

آخرین روز هفته بود و انتظار بابایی و مامانی که ماهها در انتظار نی نی کوچولو بودند به سر رسید. نی نی کوچولو که دومی بود با وزنی مثل پر کاه به روی دنیا چشمک زد اینکه می گم پر کاه از این نظر بود که رفیق نی نی که هم زمان با او به دنیا اومده بود ما شالله صد ماشالله خیلی قچاق بود. اسمشو مامانی و بابایی گذاشتند محمد حسین و داداشی که اسمش محمدمهدی بود برای دیدن نی نی دل تو دلش نبود. حالا محمد حسین 13 ماه رو رد کرده و محمدمهدی در آستانه نه سالگی و داره میره کلاس چهارم. واین وبلاگو مامانی خیلی اصرار داشت درست کنیم تا کاربرا با دیدن عکسای دو تا کوچولوی شیطون بزنن به تخته و بگن ماشالله ...
6 مرداد 1392