محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

کوچولوهای مامانی

السلام علیک یا ابا عبدالله

هنوز محرم تموم نشده و خاله و عمه برای نی نی های خودشون سنگ تموم گذاشتند تو پست قبلی من کاملاً توضیح دادم که چرا مدتیه عکسای نی نی بروزرسانی نمی شه. امسال توفیق شد بریم شهرستان و نی نی ما هم حسابی در غم اهل بیت عزاداری کنه. دشت ایام سوگواری امسال بد نبود اضافه کنید علی اصغر شدن نی نی رو که برای موبایل بابایی بلوتوث کردند اگه موافقید عزاداری نی نی رو ببینیم     عزاداری نی نی اینجا واضح تری   اینم عکس پارسال نی نی   اینم یکی دیگه   اینم ببینید ...
9 آذر 1392

عوض کردن ویندوز و پریدن همه تنظیمات

راستی که غرغر بینندگان وبلاگ نی نی در اومده بود و نالیده بودن از تنبلی مامان و بابا غافل از اینکه مدتی بود اینترنت بابایی آی پی نمی گرفت و سرویس دهنده عزیز هر روز این مشکل رو به نوعی فرافکنی می کرد. آخرین بار هم که همه جور بابایی رو سرکار گذاشته بود و راههای سرکاری تموم شده بود نوبت رسید به عوض کردن ویندوز خانم اپراتور که فک می کرد بابایی در این قضیه پیاده است و بابایی باید منت یه مهندس رو بکشه و چند روزی را از شر تلفنای بابایی خلاصه غافل بود از اینکه بابایی خودش یه پا مهندسه!!! بابایی بود و یه چند ساعت نصب ویندوز و بعد از نصب ویندوزو تمام شدن بهانه های خانم اپراتور یه آقای اپراتور از بابایی عذرخواهی کرد و مشکل رو حل کرد و بابایی موندو حذف...
9 آذر 1392

ساحل دریایه ببینید چه قشنگه

یادش بخیر بابایی که کوچولو بود بابا جون حالش از بابایی خیلی بیشتر بود خدا رحمتش کنه. بابایی بچه دوم بود و می گن مثل نی نی تو دل برو بوده. مادربزرگ بابایی می گفت بچم اینقدر تپل مپل بوده که توریستای اون زمان از مامان جون خواهش می کنند از بابایی کوچولو عکس بگیرند. این موضوع رو خدابیامرز مادربزرگ بابایی با آب و تاب تعریف می کرد. باباجون خدابیامرز رو که تعریفشو کردم خیلی عشق عکاسی داشت تو همین فضای دریا و رو قایق از باباجون عکس قشنگی گرفته. شرمنده اسکنر نداریم تو اون زمان هم دوربینا آنالوگ بود. پس به تعریفش بسنده کنید. زت زیاد ...
12 مهر 1392

ساجده جونو ببین

دیشب و امروز ساجده جون مامان وباباش اومده بودن خونمون ماشاالله صد ماشاالله دختر عمو کلمات بیشتری یاد گرفته اینم عکسیه که ماه رمضانی از سه تا نی نی گرفتیم   ...
10 شهريور 1392

کاخ گلستان

  .اولین عید نی نی رفتیم تهران روز سوم عیدرفتیم کاخ گلستان.دایی امیر به محمد حسین به خاطر کلاهش می گفت پسر خاله   ...
10 شهريور 1392