قدم نورسیده مبارک
این چند روز سرمون اینقدر شلوغ بود که فرصت بروز کردن وبلاگ نی نی رو نداشتیم آخه عمه کوچیکه یک دختر نازنازی آورده و طبیعیه که فرصت به رسیدن به وبلاگ مهیا نیست. از دختر عمه بگم جغله خانم که اولش مثل نی نی صورتش پف کرده بود و شده بود مثل مادرشوهرای بد اخلاق ولی کم کم باد صورتش مثل نی نی خوابید و خوشگل تر شد. ایشا الله به بابا و ننه پر احساسش ببخشتش. اینم عکسایی که با موبایل گرفتیم ازش. اولی عکس روز اوله اینم وقتیه که دخترعمه مهربون تر شد مبارکه ایشالله ...
نویسنده :
مامان
23:22
تولدت مبارک
تولد محمد حسین خورد به مسافرتمون به شمال پس سر نی نی بی کلاه موند ولی هفته پیش که رفته بودیم شهرستان تولد محمدصالح بود و عمو و خاله جون براش تولد گرفته بودند. پس تولدت مبارک البته نی نی جون تولدت با دو ماه تاخیر مبارک گیگیلی گیگیل سعید بابا تا به حال دیده بودی کسی هدیه تولد رو داغ داغ تک بزنه حالا ببین ...
نویسنده :
مامان
23:19
محمدحسین شش ماهه شده باپسر خاله جونش
و البته منظم و مرتب
محمدحسین قران را ازدست من می گیرد وشروع می کند به خواندن وبعد ان را درکتاب خانه میذاره ودر ان را می بندد ...
نویسنده :
مامان
19:08
این نی نی هم عاشق موبایله
قبلاً می گفتند حلال زاده به دائیش میره ولی الان چون داره واژگانی مانند دایی و عمو و خاله و عمه به تاریخ می پیونده باید بگیم حلال زاده به داداشش می ره. راستش داداشی هم که هم سن و سال نی نی بود وقتی موبایل یا کنترل بهش می دادند سرش بند همونا بود مثل حالای نی نی. ببینید و حالشو ببرید اینم از نمایی دورتر نی نی ما تازه مهندس کامپیوتر هم هست ...
نویسنده :
مامان
23:06
قرآن خواندن محمد حسین
به این می گن نی نی علاقمند به کتاب
محمدحسین با داداشی در حرم
جاتون خالی روزهای آخر ماه رمضان بودن که به ضیافت افطاری حرم مطهر دعوت شده بودیم عظمتی بود! روزانه 9000 نفر بر سر سفره کرامت رضوی می نشستند و ما خانواده چهارنفری هم دعوت شده بودیم. در این مراسم محمد حسین یا نی نی خودمون راه افتاد و این عکسها هم بعد از مراسمه که داداشی دست نی نی رو گرفته و ایوان طلایی امام رضا ع هم درخشان درخشانه ...
نویسنده :
مامان
23:55